twitter
    برای اینکه بدونید ، چیکار میکنم ، دنبالم کنید :)

پتک، مرزبان قلمروی کیایی

پتک، مرزبان قلمروی کیایی

هنگامی که سید شاه احمد کیایی از شاه نشین کوه ( شیطان کوه و بام سبز کنونی) به دورترین نقطه شرقی قلمروی خویش می نگریست، دژ ایلمیلی را به چشم می دید که در کناره دریا نشسته است. این دژ که آخرین نقطه مرزی دولت کیایی بود، می بایست دولت کیایی را از حملات پیاپی دولت صفوی در امان می داشت. به ویژه آن که دولت صفوی کیا محله را به آخوند محله تبدیل و افزون بر پادگان بزرگ در تنکابن، حملات فرهنگی خود را به مذهب زیدی و اسماعیلی آغاز کرده بود و مدارس بسیاری را در آخوند محله به وجود آورده و ملا ها و آخوندهایش را به همه جا از گیل و دیلم و اشکور روانه داشته بود. هر چند که کیایی ها به زودی مذهب تشیع دوازده امامی را برگزیدند ولی می کوشیدند از استقلال دولت کیایی در برابر دولت صفوی مقاومت کنند. تا پیش از این شاه اسماعیل و شاه طهماسب کاری به کار کیایی های گیلان به حرمت میزبانی شاه اسماعیل و کمک های نظامی وی برای چیرگی بر آذربایجان از یاد نبرده بودند. به ویژه که شیخ زاهد شیخ بزرگ و استاد شاه اسماعیل در آن منطقه زیسته بود و به حرمت وی بارگاهی نیز در شیخ زاهد محله چابکسر در مرز شرقی دولت کیایی برای او ساخته بودند.

هر چند که شاه احمد کیایی برای دفاع از مرز و بوم خویش به دژ ایلمیلی بسنده نکرده بود و در پس آن در رانکوه دژی مستحکم بنا کرده و یکی از نزدیکان را در آن گمارده بود با این همه ایلمیلی و دژ آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود. همان گونه که از شاه نشین می توانست تا انتهای قلمروی خویش یعنی در 75 کیلومتری را ببیند و دشت و جلکه و تحرکات نظامی آن را زیر نظر داشته باشد، همان گونه دژ ایلمیلی که در کنار دریا نشسته بود از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. از این کوه هر بیننده ای می توانست دژ مارکوه و دشت های آن را تا تنکابن مرکز و پادگان نظامی دولت صفوی را بنگرد و حتی کوه های بارفروشان(بابل) نیز از آن چکاد به چشم می آمد.

ایلمیلی از آن رو اهمیت ویژه می یافت که تنها راه عبور ممکن در کناره بود. کوه و دریا در آن جا به هم می پیوست و تنها راه عبور آن بود که از کنار دژ و بر بالای کوه رفته و خود را به آن سو رساند. از این رو گلوگاهی بود که هر کسی نمی توانست به سادگی از آن عبور کند. از دیر باز این کوه مرز گیلان و مازندران بوده است. جنگ های هفت ساله آن معروف است. مناطق جنگ سر و سامان رود و روستای دیگر پیرامونی آن از اهمیت فوق العاده برخوردار بود. ایلمیلی دارای راه گریزی در میان کوه بود که به ساحل ختم می شد و دژبانان می توانست در هنگام خطر خود را به دریا رسانده و با کشتی و قایق از آن جا بگریزند و یا امکانات وارد آن سازند.

پتک (potak) روستایی است که در کنار دژ قرار داشت. این روستا بخش وسیعی را شامل می شد که می توان از رنگه (لنگه ) پشته و دیسر و جنگ سر به عنوان آبادی های وابسته به آن یاد کرد. از آن جایی که دشت قابل اسکان نبود و باتلاقی بود، هیچ کسی را توان آن نبود که در آن ساکن شود. مردمان این روستا به دامداری مشغول بودند. بیش ترین ساکن در گذشته در کوه ایلمیلی و اشکونوکوه و لیماکش و گرجیان ساکن بودند و از آن فرود نمی آمدند. تنها گاه در فصل زمستان گله های گاو و گوسفند را به دشت می آوردند تا در میان انبوه درختان وحشی بچرند.

راه شاه عباسی از میان آن می گذشت و از آن جا به تنگدره و آخوندمحله می رفت. شاه عباس این راه را زمانی ایجاد کرد که گیلان را به تصرف خویش در آورد و دژهای ایلمیلی و رانکوه و سپس خود لاهیجان را فتح کرد و شاه احمد از شهر گریخت و سپس اسیر و در زندان قهقهه به بند کشیده شد.

این دژ در عصرهای هرج و مرج دوره شاه محمود افغان و نادری به دست دزدان افتاد و همانند دژ دزکول مرکزی برای غارتگران و چپاول کنندگان مال و منال مردمان تبدیل شد و کم کم همانند دیگر دژها همانند دژ دزکول و مارکوی (مارکوه یا مارد و یا مردکوه ) از میان رفت و چیزی از آن نماند.

پتک روستای بسیار پرجمعیت و آباد بوده است. مردمانش از گالش های کادوسی و مبارز هستند و در جنگ آوری همانندی نداشته و ندارند. البته برخی از اقوام دیگر از اشکور و گیلان در آن جا ساکن شدند. به نظر می رسد که ایلمیلی منسوب به قومی باشد که به نام میلی معروف و مشهور بوده اند و از ایلات معروف ساکن در پتک بوده اند که جز نام کوهی از آن یادگاری نمانده است.

پتکی ها پس از آن که دشت به سرزمینی قابل سکونت در آمد به آن جا کوچ کرده و به کشاورزی و شالیکاری پرداختند. برخی در پتک مانده ولی آنان که به دشت آمدند در کنار دریا و کوه ایملیلی ساکن شده اند. این گروه که از پتک برای کشاورزی آمدند به فتوکیان یا پتکیان معروف شدند. گروهی از رانکوه و اوشیان نیز به منطقه کوچ و در آن ساکن شدند.

دو دوره در تاریخ ایران به عصر کوچاندن اقوام معروف و مشهور است، یکی دوره شاه عباسی است که اقوام بسیاری کوچ داده شدند و دیگر در عصر رضاه شاه پهلوی که او نیز سیاست های عباسی را برای تحکیم قدرت و ایجاد اختلاف میان دشمنان اتخاذ کرد. شاه عباس برای این که قدرت کیایی ها را در منطقه سرکوب کند گروهی از کردهای عمار لو را به منطقه گیلان کوچ داد. وی نیز پس از آن که گیلان را به تصرف در آورد ، گروهی از تالشی ها را که در غرب گیلان می زیستند و مخالف دولت به پیش گیلان بودند به شرق گیلان یعنی منطقه نفوذ کیایی ها کوچ می دهد. تالشی ها در مناطق مختلف به پیش ساکن می شوند که از آن جمله گروهی هستند که در منطقه مرزی دولت کیایی سابق ساکن می شوند تا دوستداران کیایی را مهار کنند. از این رو برخی از تالشی ها در دژ ایلمیلی و پتک ساکن می گردند. آنان بعدها به همراه برخی از پتکی ها به دشت می آیند و تالش محله خود را بنا می گذارند. تالش محله دیگری نیز در منطقه شرقی رامسر ایجاد می کنند و برای آن که دو تالش محله از هم بازشناخته شود، تالش محله پتک به عنوان جدا سازی مطرح می شود. این گونه است که تالش محله فتوک یعنی کوی تالشی های ساکن محله پتک ایجاد می شود.

خواندمیر در تاریخ خویش به گالش های پتک اشاره ای کنایه ای دارد. آن گاه که هزار اسب به سوی تنکابن گریخت، امیر تنکابن به دستور تیمور در پی او آمد وی به سوی گیلان گریخت ولی در منطقه ای که از آن به جنهم دره یاد می کند به دست دو تن از گالش های می افتند و کشته می شوند. خواند میر می نویسد که علت قتل شاه هزار اسب جامه های گران بها و مال و اموالی بود که هزار اسب به همراه داشت.

به نظر می رسد که وی می خواست از باتلاق کناره کوه و دژ ایلمیلی بگریزد ولی به دام ایشان می افتد. اردوگاه کنونی در منطقه باتلاقی قرار داشت و زمین های آن بسیار پر آب بوده است از این رو حتی شالیکاری در حال حاضر با کمبود آب در جاهای دیگر به سختی امکان پذیر بوده است. هزار اسب در این دره کناره کوه ایلمیلی گرفتار و به دست گالشان کشته می شود.

پتک از شمال به کوه ایلمیلی از جنوب به دیسر و رنگه پشته و از شرق به تنگدره و توبن و از غرب به جنگ سر محدود می شده است.

پتک به دو بخش کهنه پتک و تازه پتک تقسیم می شود. در کهنه پتک دو بقعه آقا سید محمد و سیده فاطمه، جدای از هم و در فاصله معین در این روستا قرار دارد و مردم از دور و نزدیک به این بقعه به قصد زیارت جمع می شوند و وجوه نذری در آن می نهند.

در دوره خفقان پهلوی اول که انقعاد هر نوع مجالس وعظ و سوگواری ایام محرم ممنوع بود کسانی که شیفته عزای حسینی بودند بدان جا که به دور از دسترس ماموران بودند می رفتند و مجالس عزاداری برپا می کردند.

مردم تنگدره و لات محله رامسر برای این دو امامزاده احترام خاصی را قایل می شوند و هر ساله برای عزاداری به ویژه در ماه صفر به آن جا رفته و آش پخته و مجالس روضه برپا می دارند.

چند سال پیش در پی جاری شدن سیل چندین سکه طلا مربوط به عهد سامانیان ضرب نیشابور پیدا شد. آقای حاج محمد لاریجانی که یکی از آن سکه ها مشاهده کرده بود مشخصات آن را چنین بیان داشته است که در یک سوی سکه کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله و در سوی دیگر آن به خط کوفی کلماتی حک شده بود که مربوط به عهد امیر منصور سامانی ( چهارم هجری ) می شده است.

این ها نشان گر آن است که پتک از سابقه تاریخی برخوردار بوده و از گذشته های بسیار دور مسکونی بوده است. به نظر می رسد که دستکم از عصر نخست اسلامی مسکونی بوده است.

سخت سر

نام پیشین رامسر در دوره ناصری و قاجاریان سخت سر بود. هر چند که در میان گیلانیان آخوند محله از اشتهار بیش تری برخودار بوده است ولی کاربرد رسمی سخت سر حتی در نوشته ها و سفرنامه ها از جمله سفرنامه ناصری به چشم می خورد.

سید ظهیر الدین در دو کتاب ارزنده خود : تاریخ طبرستان و رویان و مازندران؛ و : تاریخ گیلان و دیلمستان ، بارها از این منطقه به سخت سر یاد می کند.

وی ضمن شرح حدود ولایت رستمدار از سخت سر یاد نمود و بیان می دارد که هزار اسب در سال 590 هجری قمری با ملک اردشیر پادشاه مازندران خلاف آغاز کرده و از ملاط ( رودسر) تا سخت سر را به ملاحده ( اسماعیلی ها) تسلیم نموده، سخت سر را حد غربی استندار( هزار اسب ، پادشاه رستمدار ) بر می شمارد.(تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ص 111)

گرمه رود سخت میان سال های 750 تا 769 هجری قمری حاکم نشین و مرکز ولایت تنکابن بود و سید رکابزن کیای حسنی، بر آن حکم می راند.( تاریخ گیلان و دیلمستان صص 17 و 18)

در همین سال ها بود که سیدعلی کیا ملاطی ، موسس سلسله سادات کیایی گیلان، قیام و شورش خود را علیه امرای رانکوه و لاهیجان از همین سخت سر آغاز کرد و به پیروزی رسید.( همان منبع باب دوم)

سید ظهیر الدین شرح مفصلی را در تاریخ گیلان و دیلمستان در این باره داده و بیش از ده بار از سخت سر و گرمه رود سخت سر و ولایت سخت سر سخن به میان می آورد.

بنابراین در اواسط قرن هشتم هجری قمری سخت دارای حکومت مستقل شد و سید رکابزن کیای حسنی آن را تختگاه خود قرار داد. در این زمان سفید تمیشه( سفید تمشک کنونی ) حد غربی سخت سر شد ولی به سال 769 هجری حکومت وی سرنگون شد و پسرش جانشین وی گردید و پس از آن که سادات کیایی را به حکومت لاهیجان رساند خود به دست ایشان سرنگون و حکومت وی برچیده شد.

از این رو ظهور و قیام سادات کیایی ملاطی که از سخت سر و به کمک و یاری دولت سید رکابزن انجام شد، خود عامل انقراض ایشان شد؛ چنان که دولت صفوی را که سادات کیایی لاهیجان به حکومت ایران رسانده بودند خود عامل انقراض آنان می شود.

سادات کیایی با پشتگرمی سید قوام الدین مرعشی حاکم وقت مازندران توانستند نخست بر گیلان شرقی که در آن زمان بیه پیش نام (یعنی قسمت شرقی سپید رود در مقابل بیه پس) تسلط یابند و با شکل گیری دولت کیایی در گیلان مرزهای آن تا نمک آبرود امتداد یابد و سخت سر به بیه پیش و ولایت ایشان منضم گردد و از سوی سادات کیایی حاکمانی بر آن تعیین گردد.( تاریخ گیلان و دیلمستان باب دوم)

علت نام گذاری

درباره علت نام گذاری آن خلافی نیست؛ زیرا همگان بر این نکته پافشاری دارند که نام گذاری این منطقه به سخت سر یا ستخته سر ارتباط تنگاتنگی با مساله محیط و بومی آن دارد. به این معنا که سخته چنان که در گویش محلی رامسر به کار می رود موضعی را گویند که گل آن چسبنده و از نوع گل رس و به صورت زمین نیمه باتلاقی باشد. در چنین زمینی با زحمت می توان رفت و آمد کرد. نمونه این گونه نام گذاری را می توان در باره مناطقی یافت که به نام لپاسر نامیده می شود؛ زیرا لپا به معنای زمین باتلاقی است که پا در آن فرو می رود. مناطقی در رامسر به نام لپاسر معروف است که می توان از لپاسر ایلمیلی (اردوگاه های کنونی رامسر) لپاسر رو به روی شهرداری رامسر و لپاسر جواهرده (سماموس) یاد کرد.

سر پسوند مکان است مانند رودسر و لپاسر و دریاسر؛ بنابراین سخت سر به معنای مکانی که به سختی می توان از آن گذر کرد.

در گذشته بخشی از اراضی میان نارنج بن و لپاسر رو به روی شهرداری رامسر به همین نام شهرت داشت و می گفتند که عبور و مرور از سخته سر دشوار بود و کم تر کسی پیدا می شد که از آن جا بگذرد و کفش وی در گل و لای باقی نماند و پاهایش گیر نکند.

در اسناد خطی متعلق به سده های یازدهم و دوازدهم ، سخته سر آمده است؛ بنابراین می توان گفت مرکز اولیه سخت سر همین حوالی بوده است.

تغییر سخت سر به رامسر

به موجب تصویب نامه هیات وزیران در شهریور سال 1314 هجری شمسی، نام سخت سر به رامسر تغییر یافت.( فرهنگ معین ج 5 ذیل واژه رامسر) به دستور رضا شاه پهلوی هتل ها و مراکز شهری و تفریحی ساخته و نخستین مدارس و کارخانه برق در بازار کهنه آخوندمحله بر پا شد.

وی کاخی در کنار آب گرم و هتل قدیم رامسر ساخت و عمارت های مجلل در آن بر پا نمود. شهری که بسیار باتلاقی و غیر قابل رفت و آمد بود به شکلی آبرومندانه در آمد به گونه ای به عنوان عروس شهرهای شمالی مشهور و نام دار شد. آب گرم های معدنی آن که هدر می رفت و بوی عفونت همه جا را برداشته شده بود به شکل حوضچه های قابل بهره برداری در آمد و امکانات رفاهی بسیاری در شهر ایجاد شد. ( کتاب اطلاعات در یک ربع قرن ص 119)

سخت سر در سال 1311 هجری شمسی وسعت چندانی نداشت و به نوشته سرزمین مردم ایران ( صفحه 231) یکی از بلوک تنکابن به شمار می آمد و مساحت کل آن یک فرسنگ و نیم و شمار ساکنانش 7413 نفر بوده است.