twitter
    برای اینکه بدونید ، چیکار میکنم ، دنبالم کنید :)

چگونه نماز را به فارسی بخوانیم

نماز فارسى
فقیه فقید، عالم ربّانی و عارف صمدانی، آیت ‏الله العظمى حاج‏ آقا رحیم ارباب، فرزانه ای صاحب دل از خطه عالم خیز اصفهان بود.ایشان در کنار جامعیت علمی در علوم عقلی و نقلی، متخلق به اخلاق اسلامی و مهذب به تهذیب نفسانی و آراسته به کمالات روحی و خصایل نیکوی انسانی بود. پس از گذشت سی و اندی سال از عروج ملکوتی وی هنوز هم یاد و خاطره ایشان در ذهن و زبان مردم جاری است.یكى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت‏ الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما یك نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمى‏آمدم. دكتر محمد جواد شریعت، که هر از گاهی توفیق درک حضور وی را داشته است از آن روزها برای ما چنین روایت می کند:«سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏ اى از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل ‏نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم كه نماز را به فارسى بخوانیم و همین‏كار را هم كردیم. والدین ما كم‏كم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند. آنها پس از تبادل‏ نظر با یكدیگر تصمیم گرفتند كه اول خودشان با نصیحت، ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزى ما را به نزد یكى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزى، ما را كافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در كارمان راسخ ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت یكى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت‏ الله حاج ‏آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مى‏روند و موضوع را با ایشان درمیان مى‏گذارند و ایشان دستور مى‏دهند كه در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمائى كنند.در روز موعود، ما را كه تقریباً پانزده نفر مى‏شدیم، به محضر مبارك ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه اكنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما كردند و فرمودند شما كه نماز را به فارسى نمى‏خوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت‏ الله ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما یكى‏یكى خودتان را به من معرفى كنید و هر كدام بگوئید كه در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته‏ اى درس مى‏خوانید. پس از آن كه امر ایشان را اطاعت كردیم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درس هایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاى نیم‏ بندى كه ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یك از ما از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان برنمى‏آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مى‏شد كه با لحن پدرانه‏ اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مى‏فرمودند. اكنون ما مى‏فهمیم كه ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جدیدى را كه شما مى‏خوانید من بهترش را مى‏دانم ولى به آنها مغرور نشده‏ام. حاج آقا رحیم ارباب در کنار جامعیت علمی در علوم عقلی و نقلی، متخلق به اخلاق اسلامی و مهذب به تهذیب نفسانی و آراسته به کمالات روحی و خصایل نیکوی انسانی بود. پس از گذشت سی و اندی سال از عروج ملکوتی وی هنوز هم یاد و خاطره ایشان در ذهن و زبان مردم جاری است. پس از اینكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانید، آنها نمى‏دانند كه من كسانى را مى‏شناسم كه، نعوذبالله، اصلاً نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده‏ اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشكلى كه برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن مشكل را حل كرده‏اید. اكنون یك نفر از شما كه از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد كه «بسم ‏الله الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه كرده است. یكى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت‏ الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما یك نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمى‏آمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرمائید كه بسم‏ الله را چگونه ترجمه كرده‏اید؟ آن جوان گفت «بسم‏ الله الرحمن الرحیم» را طبق عادت جارى ترجمه كرده‏ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حاج آقا ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم كه ترجمه درست بسم‏ الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به ‏نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است براى خدا و اسم عَلَم را نمى‏توان ترجمه كرد. مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمى‏توان به او گفت «زیبا». درست است كه ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوئیم آقاى زیبا حتماً خوشش نمى‏آید. كلمه الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند، همان‏گونه كه یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مى‏گویند. بنابراین نمى‏توان «الله» را ترجمه كرد، بلكه باید همان لفظ جلاله را به كار برد. خوب بگویید ببینم «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ اید؟رفیق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كرده‏ایم. حضرت ارباب فرمودند: این ترجمه بد نیست ولى كامل هم نیست زیرا رحمن یكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدائى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مى‏فرماید. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد كه رحیم را به «مهربان» ترجمه كرده ‏ایم. كلمه الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند، همان‏گونه كه یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مى‏گویند. بنابراین نمى‏توان «الله» را ترجمه كرد، بلكه باید همان لفظ جلاله را به كار برد. حضرت آیت‏ الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارك ایشان رحیم بود) بدم نمى‏آمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم كلمه‏ اى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نكنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه كرده بودید راهى به دهى مى‏برد، زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مى‏رساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم ‏الله» آورده‏اید بد نیست ولى كامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنین قصدى را داشتم به همین مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامض‏تر از این خواهد شد. در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست‏ خورده قول ‏دادیم كه دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده كنیم.

معرفی وبلاگ به موتورهای جستجوگر

معرفی وبلاگ به موتورهای جستجوگر

فهرست شدن مطالب وبلاگ شما در موتورهای جستجوگر در نهایت باعث افزایش بازدیدکنندگان وبلاگ خواهد شد. در ادامه نحوه معرفی وبلاگ به سه موتور جستجوگر مطرح و محبوب که قابلیت جستجو در محتوای فارسی را دارند شرح داده خواهد شد.


معرفی به جستجوگر گوگل ( Google )
جهت معرفی وبلاگ به جستجوگر گوگل به این آدرس بروید و همانطور که در تصویر نیز پیداست آدرس اینترنتی وبلاگ را در قسمت URL و توضیحی مختصر درباره وبلاگ را به انگلیسی در بخش Comments بنویسید .. لازم به ذکر است که گزینه Comments اختیاری است و میتوانید آنرا پر نکنید. در ادامه کلمه موجود در تصویر را در زیر آن و دربخش مربوطه بنویسید و در نهایت دکمه Add URL را بفشارید تا پیغام مربوط به ارسال موفقیت آمیز آدرس وبلاگ به گوگل نمایش داده شود.

http://www.google.com/addurl/?continue=/addurl


معرفی به جستجوگر یاهو ( Yahoo )
برای معرفی رایگان سایت یا وبلاگ به جستجوگر یاهو لازم است تا یک نام کاربری از یاهو داشته باشید که میتوانید از ایمیل یاهو یا آی دی پیام رسان یاهو( یاهو مسنجر) استفاده کنید. پس از رفتن به آدرس معرفی سایت به جستجوگر یاهو و ورود نام کاربری یاهوی خود و کلمه عبور آن وارد صفحه ای دیگری خواهید شد که میتوانید آدرس وبلاگ خود را ثبت کنید. همانطور که در تصویر می بینید این صفحه دارای دو ورودی است که میبایست در روبروی عبارت Enter the URL for your page آدرس وبلاگ خود را وارد کنید. همچنین گزینه دیگری برای ورود آدرس RSS وبلاگ نیز وجود دارد که البته اختیاری است ولی پر کردن آن به جستجوی بهتر مطالب وبلاگ شما کمک خواهد کرد. پس از ورود آدرس وبلاگ دکمه Submit URL را بفشارید تا صفحه دریافت موفقیت آمیز آدرس وبلاگ شما توسط یاهو نمایش داده شود.

http://submit.search.yahoo.com/free/request

معرفی به جستجوگر( Msn )


معرفی وبلاگ به جستجوگر Msn بخصوص از این جهت که جستجوگری در حال پیشرفت است و احتمالا نقش بیشتری در نسخه های جدید سیستم عامل ویندوز بازی می کند توصیه می شود. برای معرفی وبلاگ به آدرس معرفی سایت جدید به این جستجوگر رفته و همانطور که در تصویر زیر نیز پیداست روبروی عبارت Characters کلمه نوشته شده در تصویر بالای آن و در پایین عبارت Type the URL of your homepage آدرس وبلاگ خود را وارد کنید سپس دکمه Submit URL را بزنید.

http://search.msn.com/docs/submit.aspx?FORM=WSDD2

نکات و موارد مهم

  • معرفی کامل و ایندکس مطالب وبلاگ شما توسط موتورهای جستحو بین پانزده روز تا دو ماه پس از معرفی آدرس وبلاگ به طول می انجامد بنابراین برای مشاهده مطالب وبلاگ در نتایج جستجو مدتی زمان لازم است. همچنین میتواند با در جستجوگر گوگل با جستجوی عبارت site:yourblog..blogfa.com از ایندکس شدن و شناخته شدن وبلاگ شما توسط این موتور جستجوگر اطمینان حاصل کنید و در دیگر موتورهای جستجوگر نیز میتوانید مستقیما آدرس وبلاگ خود را وارد کنید.
  • برای کسب موقعیت بهتر در موتورهای جستجو بهتر است زمانی اقدام به معرفی وبلاگ خود کنید که وبلاگ شما حداقل دارای پنج یا ده مطلب باشد . بسیاری از اوقات وبلاگهای بدون محتوا توسط موتورهای جستجو ایندکس نشده و یا از نتایج جستجو حذف می شوند.
  • از دوستانتان که دارای وبلاگ یا وب سایت هستند بخواهید که به وبلاگ شما لینک بدهند و شما نیز میتوانید متقابلاً اینکار را برای آنها انجام دهید. تعداد لینک بالاتر به کسب موقعیت بهتر در نتایج موتورهای جستجوگر کمک میکند.
  • از معرفی بی دلیل و متعدد وبلاگ خود به موتورهای جستجوگر پرهیز کنید اینکار هیچ کمکی به شما نمی کند. در عین حال اگر پس از ده ماه وبلاگ شما در نتایج جستجو ظاهر نشد میتوانید مجددا اقدام به معرفی وبلاگ خود کنید.

بزرگان رامسر : شیخ علی‏اکبر الهیان

شیخ علی‏اکبر الهیان، فرزند محمدتقی، حدود سال 1305 قمری در قزوین متولد گردید.پدرش شیخ محمدتقی الهیان تنکابنی، دانشمندی عالیقدر و نویسنده‏ای فاضل بود. وی در رامسر به دنیا آمد و مقدمات را همانجا تحصیل نمود و به قزوین عزیمت کرد و مدتی در آن شهر به کسب علم پرداخت و از آنجا به عراق رفت و مدتی در کربلا و نجف تحصیل نمود

تحصیلات و اساتید

شیخ علی‏اکبر الهیان دروس مقدمات ادبیات عرب و فارسی را قزوین در نزد پدر بزرگوار و دانشمندش آموخت و در محضر درس دیگر اساتید آن حوزه حضور یافت. وی در سال 1323 قمری درست یک سال پس از رحلت پدر عازم تهران شد. او که مقدمات را در قزوین به خوبی به پایان برده بود در تهران نزد اساتید آن شهر سطوح عالی را فرا گرفت و سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت نمود.

در ابتدای ورودش به معدن علم و فضیلت مدّت کوتاهی را در محضر پربار مرحوم آخوند خراسانی صاحب «کفایةالاصول» زانوی شاگردی بر زمین زد و از فضل و دانش ایشان بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آیةاللّه‏العظمی سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی و دیگر بزرگان آن عصر، شایستگی علمی‏اش را به ثبوت رسانید و به درجه اجتهاد نایل گردید.

شیخ علی‏اکبر پس از بهره‏گیری از حوزه نجف اشرف و علمای آن سامان و درک مقام اجتهاد در حدود سال 1335 قمری به قزوین مراجعت نمود و در آنجا به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. در همین زمان با حضور در خدمت اعجوبه دوران، عالم ربانی و متأله قرآنی حضرت سیدموسی زرآبادی (متوفی سال 1353 قمری) به تهذیب و تزکیه نفس مشغول گردید. استاد که یکی از بنیانگذاران و استوانه‏های «مکتب تفکیک» بود، در پرورش ایشان و شیخ مجتبی قزوینی تلاش فراوان نمود. مکتب تربیتی سیّد که مکتب توأمان علم و عمل بود بر معرفت و شناخت بر اساس علوم قرآنی خالص و عمل بر طبق موازین دقیق شرعی تأکید داشت. درباره تأثیر اخلاق و کتب علمی و عملی او در پرورش و ساختن روحهای بزرگ، همین بس که شیخ علی‏اکبر الهیان و شیخ مجتبی قزوینی تنکابنی از تربیت‏یافتگان ایشان هستند. شیخ علی‏اکبر الهیان در سال 1345 قمری به رامسر مهاجرت و چندی در آنجا رحل اقامت انداخت. وی پس از مدتی درنگ در آن شهر به قزوین بازگشت و از آن پس همیشه در سفر بسر می‏برد.

ویژگیهای اخلاقی‏

با گذشته آمد و در آینده ماند. حال را شناخت و زمان را به بند کشید، وقت‏شناس بود و گوهرشناس، قدر گوهر جان را دانست و به بهای گزاف فروخت. زنگار آینه جانش او را نفریفت تا آن که به اشک دیدگان آن را شست و در داد و ستدی کالای جانش را در مقابل جاودانگی فروخت.

زندگی خصوصی او سرشار از عشق و بینوایی بود. بینوایی‏اش تجملی پرکشش بود. این بینوایی تحمیلی نبود، خود خواسته بود، هرچه داشت در انبان می‏کرد و به نیازمندان می‏داد، در حالی که چیزی در خانه نداشت در میان گونی‏های زغال، گونی پول را پرت می‏کرد و بی‏توجه به دزدی شبگردان، آنها را در امان خدا رها می‏کرد. لباسهای کهنه‏اش تمیز بود، وصله‏اش را خود می‏زد، ولی وصله مال امام (ع) را بر تن نمی‏مالید حتّی برای عروسی فرزندش، از آن همه دارایی که در اختیار داشت و خود را امانت‏دارش می‏شمرد، چیزی برنداشت. می‏گفت: بانکدار پول زیادی در میان دست و بالش است ولی پول و مال مردم، همیشه می‏شمارد اما پول دیگران را.

مانند همه پیرمردان و به شیوه اندیشمندان و فرهیختگان کم می‏خفت، خوابی کوتاه و عمیق. شبگیر از بستر خواب بیرون می‏جهید چون تیری از چله رها، و چون شهابی سوزان و چون اخگری فروزان. به ایوانی می‏رفت از پشت طارمی‏ها سربلند می‏کرد و رو به آسمان زمزمه می‏کرد: اِنّ فی خَلْقِ‏السّمواتِ وَالْاَرض... و همیشه در حالت سفر بود، گاه به مشهد مقدس مشرف می‏گشت و بر خواهرزاده خود مرحوم شیخ مجتبی قزوینی وارد می‏شد و گاه در حجره‏ای در مدرسه نواب اقامت می‏گزید و به زیارت و عبادت مشغول می‏شد و همواره در شهرهای قزوین، رامسر، رشت، طالقان، تهران، آستانه و مشهد در تردد بود. وی هر جا می‏رفت به تدریس و تربیت و تهذیب طلاب علوم دینی می‏پرداخت. در طول دوران زندگی هرگز دلبستگی به دنیا پیدا نکرد و هیچگاه خانه‏ای تهیه ننمود. با زندگی بسیار ساده و بی‏آلایش عمر را سپری می‏ساخت. با وجودی که هزاران تومان وجوهات به او داده می‏شد با این حال هرگز در آن وجوه تصرف نمی‏نمود و در دوران زعامت آیةللّه‏العظمی بروجردی(ره) هم وجوهات را به ایشان می‏داد.

هرگاه عبای سیاه کهنه و تمیز و عمامه سفیدی را که کمی به زردی می‏گرایید، می‏پوشید با آن گالشهایش از جنس لاستیک مردمانی گمان‏های ناروا در حق او می‏بردند و به هدف آزارش سلامی به استهزا می‏کردند و با پوزخندی بر او می‏نگریستند، او تبسمی می‏کرد که شخص خودش را می‏باخت و دست و پایش را جمع وجود می‏کرد و در آن هنگام لحن کلامش و شیوه گفتارش دگرگون می‏گشت. صامت را ناطق، خاموش را سخنگو، سخنگو را خاموش و صامت می‏کرد.

چون قرآن و نمازش تمام می‏شد، نیازش آغاز می‏شد، صبحانه‏اش را که کمی نان و پنیر و چای بود می‏خورد و پس از ناشتایی در باغ جانش اکنون برای شخم زدن در باغ خردش فلسفه می‏خواند. سپس به کار مردم می‏پرداخت. در بیشتر اوقات روزه می‏گرفت، و هرگاه روزه نداشت ناهارش شباهت زیادی به چاشت داشت. در ده نمی‏گشت، در بازار قدم نمی‏زد، ولی در بالای تپه‏های اطراف به پیاده روی می‏پرداخت، همیشه تنها می‏رفت. سرپایین انداخته و چشم فرو داده، خیره در زمین (یا شاید زمین جان) نه چنان که از وقارش بکاهد. در مسافرتهایش بردبار و ملایم بود. کم حرف می‏زد و حتی کمتر از آن موعظه می‏کرد، و با این حال هیچ فضیلت را دور از دسترس مردم قرار نمی‏داد. گفتارش شیرین و سخن و کلامش دلچسب بود، در کلبه دهقانان و گالشان در طالقان و جواهر ده چنان بود که در خانه اعیان. می‏توانست عالی‏ترین مضامین عرفانی و قرآنی را با ساده‏ترین اصطلاحات عوامانه بیان کند، چون به همه زبانها حرف می‏زد و در همه جانها نفوذ می‏کرد. طالقانی او را اهل طالقان می‏دانست، لاهیجانی اهل لاهیجان، و قزوینی اهل قزوین. و برای توده مردم یکسان بود. در هیچ چیز عجله نمی‏کرد جز در کار خیر.

ایشان چون استادش سیدموسی زرآبادی هیچگاه شانه از تکالیف سیاسی و اجتماعی خالی نمی‏کردند و همیشه در مبارزه با ظلم و ستم در دو میدان جهاد نفسانی و جهاد بیرونی پیش‏قدم بودند. از همین بابت یکبار مرحوم آقای الهیان سخنی درباره نواب صفوی (شهید 1334ش) گفت که استاد محمدرضا حکیمی چنین نقل می‏کند:

«شیخ علی‏اکبر الهیان از علمای بزرگ بود، اهل علوم باطنی و مشاهدات و کرامات، با عمری در حدود 70 سال و دارای پیکری نحیف و تحلیل رفته از عبادات و ریاضات یکبار از او شنیدم که می‏گفت: اگر من نواب را حضورا دیده بودم، چه بسا جزو افراد و دسته او می‏شدم» و با این سخن اشاره می‏کرد به اهمیت فوق‏العاده دفاع مسلحانه از دین خدا در این روزگار(1).»

کرامات‏

علامه حاج شیخ عبدالحسین لاهیجی ساکن لاهیجان نقل می‏کند: از مرحوم الهیان شنیدم که فرمود: تمام هوی‏ و هوسها را از خود دور کردم و هیچ آمالی در من وجود ندارد. و نیز نقل نمود: حدود سال 1370 قمری نامبرده یک شب تابستان با عده‏ای از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق کک زیاد بود به حدّی که همه را ناراحت می‏کرد. یکی از دوستان ککی را با دست کشت. مرحوم الهیان متغیّر شد و فرمود: چرا این حیوان را می‏کشید؟ بگویید. برود - لحظاتی نگذشت که تمام ککها از اتاق خارج شدند، و مدتها در آن اتاق کک مشاهده نگردید.

او ازافراد بزرگ عصر و دارای روحی بسیار قوی بوده و دهها کرامت از ایشان نقل شده است که حکایت سخن گفتن گوشت گوسفند در سر سفره که به علت این که بر اثر خفگی مرده بود و صاحب خانه از آن اطلاع نداشت در حالی که نوکر از بیم ارباب واقعه را کتمان کرده تا توبیخ نگردد و مانند اینها هنوز در مناطق شمالی به ویژه در لاهیجان و رامسر نُقل مجالس است.

علامه حاج شیخ عبدالحسین لاهیجی همچنین حکایت می‏کند که مرحوم شیخ مجتبی قزوینی تنکابنی خراسانی (خواهرزاده مرحوم الهیان) برایم نقل نمود که: مرحوم الهیان به زیارت حضرت علی‏بن موسی (ع) مشرف گردید، و به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشتم و از اتاق خارج شدم، پس از چند ساعت جهت انجام کاری بدان اتاق رفتم، دیدم مرحوم الهیان نشسته و زانو را در بغل گرفته است.

گفتم: آقادایی! فرش گذاشتم، چرا نمی‏خوابید؟ فرمود: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حضرت (ع) است به این طرف برگرداندم دیدم به سوی عکس آقای بروجردی است، که یک مرتبه شمایلش در مقابلم مجسم شد، لذا به احترام حضرت رضا (ع) و آقای بروجردی که سید جلیل‏القدری است این طور استراحت می‏کنم. من فوری جای او را تغییر دادم.

وقتی گروهی کولی آوازخوان و موسیقی‏دان با تار و چنگ، طبل و کرنا، با او در یک ماشینی به قصد رشت نشستند و به هدف آزردنش به نواختن غنایی پرداختند، به ملایمت و ملاطفت ابزار نواختن آنها را گرفته و دستی بر آنها کشیده، و به آنها بازگردانید، کولیان خواستند چیزی بنوازند از هیچیک آوازی و نوازی برون نیامد که نیامد.

فرزندان‏

شیخ علی‏اکبر دارای دو فرزند یکی بنام محمد و دیگری بنام حسن، که هر دو دبیر آموزش و پرورش تهران می‏باشند البته حسن در سال 1402 هجری قمری در هنگام بازگشت از زیارت حضرت رضا (ع) در تصادفی دار فانی را وداع گفت(2).

وفات‏

مرحوم الهیان همان طور که گذشت همیشه در سفر بود و در سال اخیر بیشتر اوقات را در طالقان می‏گذرانید تا در اوایل زمستان 1339 خورشیدی بیمار شد و بیماری ایشان شدت یافت(3) و در بیمارستان دکتر هشترودی تهران بستری گردید و در روز سه‏شنبه سیزدهم بهمن ماه 1339 خورشیدی سال 1380 قمری به‏درود حیات گفت جنازه‏اش به قم حمل شد و مرحوم آیةاللّه‏العظمی بروجردی(ره) بر ایشان نماز گذارد (و گویا این آخرین نماز میّت ایشان بود که بجا آورد) و در قبرستان «وادی‏السلام خاکفرج» به خاک سپرده شد.

شیخ محمدتقی نحوی که اکثر اوقات خدمت آن مرحوم می‏رسید از قول یکی از اخیار تهران که در لحظات آخر حیات آن مرحوم نزدش حاضر بوده است نقل می‏کند که چند لحظه قبل از وفات، ایشان به من فرمودند: زیر بغلم را بگیرید تا بنشینم. او را نشاندیم، متوجه شدیم آن مرحوم پاها را جمع کرده و مؤدب نشسته و به یک نقطه معینی نگاه می‏کنند و لبان را تکان می‏دهد، گویا با کسی صحبت می‏کند، سپس پا را دراز نموده و خوابید و به رحمت ایزدی پیوست، در همین حال بوی عطری بسیار عالی به مشام ما رسید.

«پی‏نوشتها»

1 - تفسیر آفتاب، محمدرضا حکیمی، ص 234 و مکتب تفکیک، محمدرضا حکیمی، ص 265.

2 - بزرگان رامسر، ص 105.

3 - شیخ مجتبی قزوینی تنکابنی خراسانی به سال 1318 ق در قزوین از مادری صالحه تولد یافت پدرش حجةالاسلام شیخ احمد تنکابنی نیز از عالمان بود و از

بزرگان رامسر: شیخ محمدتقی الهیان تنکابنی

شیخ محمدتقی الهیان تنکابنی، دانشمندی عالیقدر و نویسنده‏ای فاضل بود. وی در رامسر به دنیا آمد و مقدمات را همانجا تحصیل نمود و به قزوین عزیمت کرد و مدتی در آن شهر به کسب علم پرداخت و از آنجا به عراق رفت و مدتی در کربلا و نجف تحصیل نمود. سپس عازم سامرا شد و چند سالی از محضر میرزای بزرگ شیرازی و سیداسماعیل صدر مستفیض گردید و به درجه اجتهاد نایل آمد. به دستور استادش میرزای شیرازی به قزوین عزیمت نمود و چند سالی را در قزوین اقامت کرد. وی مجددا برای زیارت عتبات عالیات به عراق مسافرت کرد و پس از زیارت و اقامت کوتاهی در سامره به قزوین بازگشت. پس از چندی در سال 1312 به قصد اقامت دوباره به سامره رفت و تا وفات میرزای بزرگ شیرازی در آنجا ساکن بود. آنگاه به همراه استادش سیداسماعیل صدر به کربلا مهاجرت نمود و چندی در این شهر در درس مرحوم صدر حضور یافت تا بنا به درخواست اهالی قزوین و به دستور استادش آیةاللّه صدر به آن شهر مراجعت کرد تا به وظائف شرعی و تدریس و امامت قیام نماید. ایشان در این شهر وجهه بسیار عالی کسب نمود و مرجع علی‏الاطلاق آن سامان گردید. در مدت اقامت خود در قزوین به تربیت طلاب علوم دینی همت گماشت، و عده‏ای از علما در درس او حضور می‏یافتند که این امر بر دامنه وسیع دانش او گواهی می‏دهد.

وی قبل از وفات سفری جهت زیارت عتبات عالیات به عراق نمود و پس از تشرف و زیارت و اقامتی کوتاه به قزوین مراجعت کرد و در سال 1322 قمری در قزوین وفات نمود. پیکر آن مرحوم را در «پیغمبریه» شهر به خاک سپردند و اکنون قبرش زیارتگاه بزرگان و علما و مؤمنین آن دیار است.

علامه آقابزرگ تهرانی درباره ایشان داستانی را نقل می‏کنند که اجمالش این است: «مرحوم شیخ محمدتقی تنکابنی مشتاق زیارت عتبات عالیات بوده که از تشرف به زیارت مأیوس گردید. شبی در عالم خواب مشاهده می‏کند که به زیارت مشرّف شده و خدمت میرزای شیرازی در سامره رسیده است و میرزا به او می‏گوید: می‏خواهی برگردی یا بمانی؟ اگر می‏مانی فلان مبلغ ماهیانه تعیین نمودم.» از خواب بیدار می‏شود. چندی بعد وسایل سفر آماده و به عتبات مشرف می‏شوند خدمت میرزای شیرازی در سامره می‏رسد و بعد از تعارفات و احوال‏پرسی، میرزا می‏فرماید: اگر می‏خواهی بمانی به تو گفتم. شیخ محمدتقی از جمله میرزا، خواب را بیاد می‏آورد و مدتی که نامبرده در سامره بود، خدمتکار میرزای شیرازی ماهیانه همان مبلغی را که میرزا در عالم خواب گفته بود به وی پرداخت می‏کرد. شیخ محمدتقی دارای دو پسر به نامهای شیخ محمدباقر و شیخ علی‏اکبر و یک دختر (مادر شیخ متأله مجتبی قزوینی) بود.

از وی کتابهایی برجا مانده است که عبارتنداز: «حاشیه بر نجاةالعباد»، «فوائدالعسکریه» در اصول فقه، «مصابیح» در فقه، حاشیه بر «عین‏الاصول» و تقریرات درس فقه و اصول میرزای بزرگ شیرازی(ره)

خاندان الهیان از علما و بزرگان می‏باشند و هم‏اکنون در منطقه رامسر به ارشاد و راهنمایی مردم اشتغال دارند.

خلیل منصوری به نقل از کتاب آیت عرفان

جواهرده یا جورده(ده بالایی)







مسیر دسترسی به روستای زیبا و تاریخی جورده و یا به تعبیر امروزی و تهرانی شده جواهرده رامسر از منتهی الیه غربی شهر رامسر و از جنوب سه راهی فلسطین( تگزاس) منشعب گردیده و با عبور از میان کوههای مشجر و گذر از جنگلهای انبوه و سرسبز و مناظر طبیعی و زیبا،پرندگان و جانوران وحشی و شگفت انگیز و در امتداد رودخانه خروشان و وحشی صفا رود ادامه یافته و با افزایش ارتفاع در طول مسیر به تدریج نوع پوشش گیاهی تغییر یافته و از تراکم درختان کاسته می شود و در نزدیکی جواهرده کاملا از پوشش جنگلی خارج شده و در 26کیلومتری رامسر به چمنزار و بوته زار تغییر شکل داده و از این نقطه در دامنه کوههای پر برف سماموس،روستای سنتی و ییلاقی جواهرده با نمای وصف نشدنی خودنمایی می کند. بهشتی که اختلاف دمایش با شهر حدود 10تا12 درجه می باشد و در تابستان بخاطر دارا بودن آب و هوای خنک مورد استقبال هزاران توریست خارجی و داخلی واقع می شود.این مکان توسط ارتفاعات اطراف رامسر محاصره شده و چشمه ساران قابل شرب زیادی مانند چشمه های شیخان، آبعلی، سلمان، بریشی و کمربن در آن جریان دارد.



جواهرده جزو معدود مناطق کوهستانی رامسر است که با وجود فاصله بسیار کم با دریا، بیش از 2000متر از سطح دریا ارتفاع دارد. در زمستان نیز این منطقه دارای جلوه های زیبای طبیعی بوده و حدود شش ماه از سال پوشیده از برف است و در تابستان اکثرا مه آلود بوده و هوایی شاعرانه و عاشقانه دارد.



جواهرده رامسر یکی از شاهکارهای طبیعی خلقت خداوند بزرگ مانند نگینی گرانبها در دل کوهستانهای سرافراز البرز می درخشد.جواهرده از سه جهت در محاصره کوههای زیباست و شبیه به دره ای کم عمق بوده با عرض کم و شیب ملایم که عرض آن در اوشیانسر،اندک بوده و به تدریج از غرب به شرق بر گستردگی آن افزوده می شود.
در دامنه شرقی تپه های تاک سرو دیکه سر یعنی کهنه و تازه تنگدره، رمک محله، چاک دشت و صیقل محله به صورت جلگه و محلی رویایی، باصفا و مناسب جهت کوه پیمایی اهالی این ده جواهر خیز می باشد.



در شل محله جواهرده، مسجد آدینه ای وجود داشت که بیش از هشتصد سال از بنای آن می گذشت، البته یک بار در دوره صفوی توسط بهمن تخریب شده و به دست شیخ الاسلام منطقه ملا شل شریف سرابی (کربلا بنه) جد خاندان شل محله ای های رامسر و تنکابن بازسازی می شود و تولیت آن تا دوره کربلایی محمد تقی شل آقاخانی در نسل آنان باقی می ماند تا این که به حجت الاسلام و المسلمین بنی هاشمیان واگذار می شود تا از تخریب و تصاحب اراضی آن که در شل محله جواهرده قرار داشت جلوگیری شود و با این حال تصرفات غیر قانونی ادامه یافت و نیمی از محوطه وقفی آن تصاحب و خانه سازی می شود و اعتراضات محمدتقی خان شل آقاخانی و بنی هاشمیان چنان که بارها برای نویسنده بیان شده بی تاثیر می ماند. در سال های اخیر چند بار مسجد کهن طمعه حریق می شود که خود یک بار شاهد آن بوده وبه سختی آتش مهار می شود ولی در سالی گویا به صاعقه ای که به درخت چنار( آزاد) برخورد می کند به کلی می سوزد ولی به گمان نویسنده شاید طعمه حریق های ناخواسته برخی شده باشد ؛ زیرا بخاری هیزمی آن چنان از هیزم های خشک انباشته می شد که آتش همواره تا سقف چوبی ادامه می یافت.



بر ستون های اصلی آن اشعاری به یادبود بازسازی آن در عصر صفوی نوشته شده بود و از شل شریف به عنوان بانی بازسازی یاد می شود. این اشعار که توسط بنی هاشمیان به یادگاری اجدادی برای این جانب نوشته شده بود موجود است . مسجد جدید با مصالح و طراحی نوین برخلاف سبک معماری کهن منطقه بنیاد نهاده شده است و اثری جز چندین عکس از مسجد کهن باقی نمانده است.



جواهرده از چندین محله زیبا تشکیل شده که اکثرا در تابستان مملو از جمعیت بوده و مردم برای فرار از گرما و شرجی ساحل دریای رامسر به آنجا هجوم آورده و در پاییز بجز چند خانوار،مابقی به ساحل رامسر باز میگردند. محله های آن عبارتند از:

1-اوشیان سر،که در پایین مسجد دارالوداع قرار دارد.
2-جولاخیل که از محله های بزرگ رامسر است.
3- کربلا بنه که به سراب معروف بود.
4-سید محله که در ضلع جنوبی مسجد آقا سید سعید در رامسر قرار دارد.
5-بریشی محله که چشمه برشی در آن محله واقع است.
6-آموسی خیل که در حد فاصل میان اوشیان سر و مدرسه علمیه رامسر قرار دارد.
7- صیقل محله
8- فتوک محله
9. شل محله که در جهت غربی مسجد جواهرده تا بازار ادامه می یابد
میدان جواهرده
در وسط محل،میدان جواهرده واقع است که بازار،مسجد،درمانگاه،ایستگاه رامسر و مخابرات در اطراف آن قرار دارند.در وسط میدان چندین درخت تنومند وجود دارد که از قدمت این میدان در رامسر حکایت دارد.

بازار جواهرده
در حال حاضر بر خلاف گذشته که بازار جواهرده در رامسر رونق فراوانی داشته،بجز محدود ایامی و آنهم به دلیل فراوانی توریست در جواهرده،بازار آن دارای رونق نیست.بازار جواهرده از چندین بقالی، قصابی،نانوایی،کبابی، رستوران،یک داروخانه و چند قهوه خانه به همراه میوه فروشی و سلمانی تشکیل گردیده است که در ایام پاییز و در زمستان تعطیل است.

روستاهای جواهرده
1-سلمل
سلمل در شرق جواهرده و در شمال شرقی رامسر قرار دارد و خیابان رامسر_جواهردهاز کنار آن میگذرد.سلمل از روستاهای مهم و بزرگ جواهرده است که در تابستان جمعیت زیادی در آن ساکنند و دارای بازاری است که شامل بقالی و نانوایی و میوه فروشی و همچنین مرغداری است.
2-زوریک
زوریک در جنوب شرقی سلمل و بالاتر از مدکوه و در جنوب رامسر واقع است و دارای قبرستان قدیمی و بقعه ای است که دو امامزاده بنام های سید فاضل و سید فضل در آن مدفونند،میباشد.
3-کنارود
کنارود در کمره کوه قرار گرفته و در آنجا انواع حبوبات،گندم و جو کشت می شود و دارای باغات فندق و گردو است.
4-پایین مازو
پایین مازو یا ون میزی یکی از روستاهای کوچک جواهرده است که به علت قرار گرفتن در دامنه کوههای بلند رامسر و وجود تپه های سبز اطرافش و همچنین وجود درختان کوهستان بابران و مشرف بودن به دره ای عمیق از زیبایی خاصی برخوردار است.محصولاتش گردو،فندق،سیب،گلابی،سیب زمینی و لوبیا است.
5-جیرکوه(کوه پایین)
جاده جواهرده_رامسر از وسط جیرکوه میگذرد.در گذشته مردم در تمام فصول سال در جیرکوه ساکن بودند ولی در حال حاضر بجز چند خانوار،مابقی در فصول سرد سال آنجا را ترک میکنند و در فصل گرما دوباره بدانجا کوچ میکنند.
6-جورکوه(کوه بالا)
جورکوه هم،مانند کوه در زمستان بجز چند خانوار،خالی از سکنه است ولی در تابستان بسیار پر جمعیت میشود و در نیم کیلومتری جیرکوه واقع بوده و دارای باغات فندق و گردوست.
7-مدکوه
مدکوه دارای دو چشمه میباشد که در رامسر معروف است و روستا را به دو قسمت تقسیم می کند.در جنوب شرقی زرودک واقع شده است ودارای باغات فندق و گردو است.
8-چوتوک
چوتوک در دامنه شرقی ورگه چال (گودال گرگها)واقع بوده است و در زمستان خالی از سکنه است.دارای مناطق دیدنی و جذاب است.
9-فیلیک دم
فیلیک دم در دامنه شرقی تپه تنگدره سر راه جواهرده به رامسر واقع است و در گذشته آسیاب آبی بسیار دیدنی و زیبایی در کنار رودخانه این روستا وجود داشت.دارای مناطق زیبا و دیدنی است.
10-بازارش
بازارش مابین کوه و دره قرار گرفته و بسیار دیدنی است.دارای اسخر پرورش ماهی قزل آلا و استراحتگاهی زیبا میباشد.ضمنا شیر سنگی که یکی از آثار تاریخی و شاید هم طبیعی جواهرده ،رامسر باشد نیز در نزدیکی بازارش قرار دارد.در بازارش گورهای گبری فراوان به چشم می خورد و حکایت از آبادانی منطقه در زمانهای گذشته می نماید.

ترانه های رامسری: نخوشی یار

تو جور مله دره مو جیرمله
تو در جام آو خوره مو در پیله
بشو یار و بگو تشریف بیره
که یارت نخوشه حالت ندره


ترجمه :

تو در محله بالایی زندگی می کنی و من در پایین محله

تو در جام آب می خوری و من در پیاله

برو به یار بگو تشریف بیاورد

که یار تو ناخوش است و حالی ندارد

ای سماموس

اي کوه بلند آسمان بوس**** اي اوج بلند اي سماموس
از برف تو گشته اي قبا پوش**** در دهر نبد مثل تو همدوش
وز پايگه نظر گذارت**** رازي ست بسي کهنه ومنقوش
در شرق نظر به مازياري**** درغرب نظر به حيدراوغلو
وز پشت به شهريار گمنام **** وز ساحت روبرو پر از نام
در پهنه دشت اريايي**** بس نام بود گران بهايي
در خاطر و ياد آن عزيزان**** در دشت همي چو لاله زاران
برخيز و زناله کن تو آهي**** از دشت به قله بر نگاهي

ماه های گالشی رامسر


گالش های رامسر که از اقوام کهن ایرانی هستند تقویم خورشیدی دارند که به نظر می رسد که به پیش از اسلام باز می گردد. برخی آن را تقویم یزدگردی می خوانند. این تقویم در سال جاری 1386 را سال 1581 نشان می دهد. گالش های امروز رامسر هنور داراي‌ تقويم‌ "گالشي"‌ هستند‌ که‌ از لحاظ‌ فرهنگي‌ بسيار حايز اهميت‌ است‌ . در اين‌ تقويم‌ ماه‌هاي‌ سال‌ به‌ ترتيب‌ عبارتند از: "اول‌ ماه"، "مردال‌ ماه"، "ده‌ ماه‌"، "ورفه‌ ماه‌"، "اسفندار ماه"، "نوروز ماه‌"، "کرچه‌ ماه‌"، "ارکه‌ ماه"، "تيرماه"، "سيه‌ ماه"، "شرر ماه" و "اميرماه‌".

به نظر می رسد که تقویم گالشی مناطق اشکور و دیلمان تفاوت هایی در نام گذاری با این تقویم داشته باشد . نام هایی چون اريه ما ، در فرهنگ گالشی رامسر تغییر یافته است.

کلاج و کشکرت ( ترانه های رامسری(


سر كوه بلند مي پا هلغزست

كلاج و كشكرت خنده بتركست

كلاج و كشكرت خنده نوكنين

آواز دختران مي دل بتركست


ترجمه:

بر سر كوهي بلند پايم لغزيد

كلاغ و زاغي از خنده تركيدند

كلاغ و زاغي خنده نكنيد

آواز دختران باعث شد كه دلم بتركد و به لزره در آيد

راز شادي

راز شادي

برخی از اساتید دانشگاه مینه سوتا بر این باورند که توانایی شاد زیستن به صورت پیامهای ژنتیک از قبل در وجود انسان برنامه ریزی شده است. گروهی از روانپزشکان نیز اعتقاد دارند آنچه در اطراف انسان می گذرد مهم تر از عامل وراثت است که انسان با آن به دنیا می آید. با تلفیقی بین این دو نظریه می توان نتیجه گرفت که افراد ظرفیت های متفاوتی برای شادمانی دارند. برای دستیبابی به این واقعیت، 100 نفر دانشمند علوم اجتماعی از 18 کشور جهان درباره کیفیت زندگی و تأثیر آن در شاد زیستن مردم در 50 کشور به بررسی پرداختند و به این نتیجه رسیده اند که بهبود وضع اقتصادی کشور تا حدی موجب شادی مردم می شود ولی میزان شادی انسانها همراه با رشد اقتصادی افزایش نمی یابد و بین شادی مردم و وضع کلی اقتصاد کشور رابطه مستقیمی وجود ندارد. این تحقیقات بیانگر این واقعیت است که افراد شاد عمر بیشتر می کنند. محققین دریافتند که پولدار شدن در بدو دستیابی به زندگی مرفه، شادی می آفریند اما پس از مدتی دیگر این عامل نقش اساسی در تداوم شادیها ندارد.. برای مثال ژاپنی ها که به خود فرصت بیشتری برای تماشای زیبائی های طبیعت داده اند مردمان شادتری شده اند. مردم کشورهای اسکاندیناوی بالاترین سطح شادی زندگی را دارند زیرا در یک جامعه کوچک، قابل اداره و یکدست زندگی می کنند که اتفاقات جامعه آنها قابل پیش بینی است و از رفاه اجتماعی هم برخوردارند. در میان کشورهای مورد مطالعه درصد مردمان راضی و شاد در ایسلند 97%، سوئد 96%، دانمارک 94/2%، نروژ 93/5%، هلند 93/4%، ایرلند شمالی 93/1% جمعیت بوده است در حالی که این درصد در کشورهای پیشرفته ای مانند ایالات متحده آمریکا 7/88%، ژاپن 82/9% و کانادا 78/4% بوده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که مردم کشورهای ثروتمند لزوماً شادتر از کشورهای دیگر نیستند. برخی از پژوهشگران اظهار می دارند که اعتماد به نفس و شادی جدائی ناپذیرند و هر دو از درون انسان سرچشمه می گیرند. از همین رو، باید قدر انسان ، امکانات و وجود خودتان را بدانید تا شادی از درون شما بجوشد. منشاء اعتماد به نفس بعضی از مردم بیرون از خودشان است، این افراد نیاز دارند ستایش شوند و تملق بشنوند تا اعتماد به نفس پیدا کنند، چنین اعتماد به نفسی زودگذر و شکننده است و به محض اینکه از برون تغذیه نشود از وجود شما رخت بر بسته و می میرند. در ضمن پژوهش های انجام شده بر این نکته صحه می گذارد که وضعیت ظاهری انسانها نیز مانعی جدی در راه شاد زیستن آنها نمی باشد. افرادی که روی نازیبا دارند یا معلولند لزوماً اعتماد به نفس کمتری از دیگران ندارند در ضمن شادی ارتباطی با سن و سال، نژاد، جنس و درآمد ندارد.
افراد شاد چهار خصلت مشترک دارند: 1
- اعتماد به نفس،
2- توانایی کنترل خود،
3- خوشبینی،
4- برون گرایی.
برای شاد زیستن باید خود را با محیط اجتماعی تطبیق داد و اهداف مشخصی را دنبال نمود، هر چند که داشتن یک هدف واقع بینانه هم کار آسانی نیست و نیاز به ارزیابی صحیح از توان فکری، جسمانی و شرایط اجتماعی دارد. راضی بودن از زندگی و با خوشبینی با همه چیز روبه رو شدن آرامش بخش و شادی آور است. زیرا وقتی از زندگی خود راضی باشید به شادی دست می یابید و احساسات شما متعادل می شود. مسئولیت پذیری نیز یکی از عواملی است که در شادی تأثیرگذار است. باید توجه داشت که هر چه سن بالاتر می رود سطح انتظارات و توقعات هم بیشتر می شود و بار مسئولیت زیادتر می گردد. از این رو، اگر مسئولیت را با رغبت بپذیرید زندگی آنقدرها سخت نخواهد بود. افزون بر این همواره به شادی ها و خاطرات خوش بیاندیشید، زیرا شادترین انسانها کسانی هستند که عملاً درخصوص نحوه شاد زیستن فکر کرده اند و می توانند آن را به دیگران هم بیاموزند. وقتی افراد یک جامعه یاد بگیرند چگونه شاد و خوشبخت زندگی کنند کل جامعه شاد و در آرامش به سر خواهند برد.
بررسی محققین در مورد زندگی توام با شادی و خوشبختی در این نکات خلاصه می شوند:
1- فعال باشید و خودتان را مشغول نگهدارید.
2- بیشتر وقت خود را در کارهای جمعی و اجتماعی بگذرانید.
3- خود را با کارهای مفید و ثمربخش و امور خیریه مشغول کنید.
4- به کارهای خود نظم و سامان بدهید و برای انجام آنها از پیش برنامه ریزی کنید.
5- از اضطراب و نگرانی خاطر دوری کنید.
6- سطح توقعات و انتظارات خود را متعادل نمائید.
7- فکر مثبت و خوشبینانه را در خود تقویت کنید.
8- به زمان حاضر بیاندیشید و نگذارید گذشته و آینده شما را رنج دهد.
9- سعی کنید شخصیت سالم در خود به وجود بیاورید و لذت پایدار را جایگزین لذت آنی و مخرب نمائید.
10- شخصیت اجتماعی را در خود پرورش دهید.
11- خودتان باشید و از خود کاذب دوری جوئید و باخود واقعی خود در تمام عرصه های زندگی ظاهر شوید.
12- از احساسات و افکار منفـی دوری کنیـد و بـا افـرادی که برخـورد مثبـت دارنـد رفـت و آمـد نمائیـد.
13- روابط صمیمانه و نزدیک را منبـع خوشبختـی خـود به شمـار آوریـد.
14- برای شادمانی ارزش قائل شوید و به خاطر داشته باشید که شادمانی راهی است در سفر زندگی نه مقصد و نهایت آن.
15- زندگی با کسی سر دشمنی ندارد. از این رو، در راه صلح و صفا و شادی و امید و موفقیت گام بردارید و زندگی را در مسیر آرزوهای خود قرار دهید.
16- زندگی برای کسی ناخوشی، حادثه و درد و غم فراهم نمی سازد، در نتیجه این فکر منفی و مخرب انسانها است که حوادث تلخ و غم انگیز را می آفریند، به همین علت هـرچه بکاریم همان را برداشت می کنیـم.
17- عشق و علاقه را درقلب خود پذیرا باشید و ثمره آن را تجربه کنیـد.
18- امیـدوار باشید زیرا زنـدگی نظر عنـاد به کسی ندارد و هیچکس را محکوم نمی کند از همین رو در فراز و نشیب زندگی ناکامی ها جـای خـود را به شـادی ها و امید به زندگی می دهنـد.
19- احساس گناه کردن و گناهکار شمردن خود ممکن است ناشی از برداشت غلط از زندگی یا شرایط نامطلوب روحی و روانی فرد باشد. از این رو، به راحتی خود را سرزنش نکنید زیرا این شیوه برخورد با خود تبعات مخربی بر روح و روان شما خواهد گذاشت.
20- جوهره زندگی ذاتاً بد و مضر نمی باشد، بلکه شیوه برخورد ما با زندگی است که آن را خوب یا بد می کند. از همین رو، انسان با برداشتهای غلطی که از زندگی و طبیعت پیدا می کند سرنوشت خود را به مخاطره می اندازند. افکار آدمی خاصیت تکثیر سرسام آور دارند و در صورت انباشته شدن افکار نامعقول و مخرب در ذهن انسان زمینه بدبختی صاحب این افکار ویرانگر به وجود می آید.
21- روحیه انتقادپذیری را در خود بوجود آورید اگر فردی از شما انتقاد کرد و گفته های وی را درست تشخیص دادید از اینکه آینه وار عیوبتان را پیش رو تصویر نموده است قلباً خوشحال و سپاسگزار باشید و برای انتقادهای سازنده ارزش قائل شوید، با این رفتار خواهید توانست نقاط ضعف خود را از بین ببرید و ارتباط اجتماعی خود را مستحکم تر نمائید.
22- کینه، نفرت و بدقلبی و دشمنی بیشتر منشاء روانی دارند. بنابراین از خطای کسانی که شما را رنجانده اند یا آزار و اذیت نموده اند چشم بپوشید و به راحتی با خود کنار بیائید.
23- زندگی شاد وشیرین و پرامید را به ضمیر باطن راه دهید و از افکار منفی دوری نمایید.
24- بخشیدن نوعی بزرگواری است، بنابراین با دیگران رفتاری بزرگوارانه و جوانمردانه داشته باشید تا آثار درد ناشی از برخوردهای نامطلوب آنان از ذهنتان پاک شود.
25- برای رهایی از عواطف منفی خود را به عشق بسپارید و برای سایر افراد آرزوی خوشی و خیر و رفاه کنید تا افکار مخرب و آزاردهنده از اندیشه شما رخت بربندد

پتک، مرزبان قلمروی کیایی

پتک، مرزبان قلمروی کیایی

هنگامی که سید شاه احمد کیایی از شاه نشین کوه ( شیطان کوه و بام سبز کنونی) به دورترین نقطه شرقی قلمروی خویش می نگریست، دژ ایلمیلی را به چشم می دید که در کناره دریا نشسته است. این دژ که آخرین نقطه مرزی دولت کیایی بود، می بایست دولت کیایی را از حملات پیاپی دولت صفوی در امان می داشت. به ویژه آن که دولت صفوی کیا محله را به آخوند محله تبدیل و افزون بر پادگان بزرگ در تنکابن، حملات فرهنگی خود را به مذهب زیدی و اسماعیلی آغاز کرده بود و مدارس بسیاری را در آخوند محله به وجود آورده و ملا ها و آخوندهایش را به همه جا از گیل و دیلم و اشکور روانه داشته بود. هر چند که کیایی ها به زودی مذهب تشیع دوازده امامی را برگزیدند ولی می کوشیدند از استقلال دولت کیایی در برابر دولت صفوی مقاومت کنند. تا پیش از این شاه اسماعیل و شاه طهماسب کاری به کار کیایی های گیلان به حرمت میزبانی شاه اسماعیل و کمک های نظامی وی برای چیرگی بر آذربایجان از یاد نبرده بودند. به ویژه که شیخ زاهد شیخ بزرگ و استاد شاه اسماعیل در آن منطقه زیسته بود و به حرمت وی بارگاهی نیز در شیخ زاهد محله چابکسر در مرز شرقی دولت کیایی برای او ساخته بودند.

هر چند که شاه احمد کیایی برای دفاع از مرز و بوم خویش به دژ ایلمیلی بسنده نکرده بود و در پس آن در رانکوه دژی مستحکم بنا کرده و یکی از نزدیکان را در آن گمارده بود با این همه ایلمیلی و دژ آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود. همان گونه که از شاه نشین می توانست تا انتهای قلمروی خویش یعنی در 75 کیلومتری را ببیند و دشت و جلکه و تحرکات نظامی آن را زیر نظر داشته باشد، همان گونه دژ ایلمیلی که در کنار دریا نشسته بود از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. از این کوه هر بیننده ای می توانست دژ مارکوه و دشت های آن را تا تنکابن مرکز و پادگان نظامی دولت صفوی را بنگرد و حتی کوه های بارفروشان(بابل) نیز از آن چکاد به چشم می آمد.

ایلمیلی از آن رو اهمیت ویژه می یافت که تنها راه عبور ممکن در کناره بود. کوه و دریا در آن جا به هم می پیوست و تنها راه عبور آن بود که از کنار دژ و بر بالای کوه رفته و خود را به آن سو رساند. از این رو گلوگاهی بود که هر کسی نمی توانست به سادگی از آن عبور کند. از دیر باز این کوه مرز گیلان و مازندران بوده است. جنگ های هفت ساله آن معروف است. مناطق جنگ سر و سامان رود و روستای دیگر پیرامونی آن از اهمیت فوق العاده برخوردار بود. ایلمیلی دارای راه گریزی در میان کوه بود که به ساحل ختم می شد و دژبانان می توانست در هنگام خطر خود را به دریا رسانده و با کشتی و قایق از آن جا بگریزند و یا امکانات وارد آن سازند.

پتک (potak) روستایی است که در کنار دژ قرار داشت. این روستا بخش وسیعی را شامل می شد که می توان از رنگه (لنگه ) پشته و دیسر و جنگ سر به عنوان آبادی های وابسته به آن یاد کرد. از آن جایی که دشت قابل اسکان نبود و باتلاقی بود، هیچ کسی را توان آن نبود که در آن ساکن شود. مردمان این روستا به دامداری مشغول بودند. بیش ترین ساکن در گذشته در کوه ایلمیلی و اشکونوکوه و لیماکش و گرجیان ساکن بودند و از آن فرود نمی آمدند. تنها گاه در فصل زمستان گله های گاو و گوسفند را به دشت می آوردند تا در میان انبوه درختان وحشی بچرند.

راه شاه عباسی از میان آن می گذشت و از آن جا به تنگدره و آخوندمحله می رفت. شاه عباس این راه را زمانی ایجاد کرد که گیلان را به تصرف خویش در آورد و دژهای ایلمیلی و رانکوه و سپس خود لاهیجان را فتح کرد و شاه احمد از شهر گریخت و سپس اسیر و در زندان قهقهه به بند کشیده شد.

این دژ در عصرهای هرج و مرج دوره شاه محمود افغان و نادری به دست دزدان افتاد و همانند دژ دزکول مرکزی برای غارتگران و چپاول کنندگان مال و منال مردمان تبدیل شد و کم کم همانند دیگر دژها همانند دژ دزکول و مارکوی (مارکوه یا مارد و یا مردکوه ) از میان رفت و چیزی از آن نماند.

پتک روستای بسیار پرجمعیت و آباد بوده است. مردمانش از گالش های کادوسی و مبارز هستند و در جنگ آوری همانندی نداشته و ندارند. البته برخی از اقوام دیگر از اشکور و گیلان در آن جا ساکن شدند. به نظر می رسد که ایلمیلی منسوب به قومی باشد که به نام میلی معروف و مشهور بوده اند و از ایلات معروف ساکن در پتک بوده اند که جز نام کوهی از آن یادگاری نمانده است.

پتکی ها پس از آن که دشت به سرزمینی قابل سکونت در آمد به آن جا کوچ کرده و به کشاورزی و شالیکاری پرداختند. برخی در پتک مانده ولی آنان که به دشت آمدند در کنار دریا و کوه ایملیلی ساکن شده اند. این گروه که از پتک برای کشاورزی آمدند به فتوکیان یا پتکیان معروف شدند. گروهی از رانکوه و اوشیان نیز به منطقه کوچ و در آن ساکن شدند.

دو دوره در تاریخ ایران به عصر کوچاندن اقوام معروف و مشهور است، یکی دوره شاه عباسی است که اقوام بسیاری کوچ داده شدند و دیگر در عصر رضاه شاه پهلوی که او نیز سیاست های عباسی را برای تحکیم قدرت و ایجاد اختلاف میان دشمنان اتخاذ کرد. شاه عباس برای این که قدرت کیایی ها را در منطقه سرکوب کند گروهی از کردهای عمار لو را به منطقه گیلان کوچ داد. وی نیز پس از آن که گیلان را به تصرف در آورد ، گروهی از تالشی ها را که در غرب گیلان می زیستند و مخالف دولت به پیش گیلان بودند به شرق گیلان یعنی منطقه نفوذ کیایی ها کوچ می دهد. تالشی ها در مناطق مختلف به پیش ساکن می شوند که از آن جمله گروهی هستند که در منطقه مرزی دولت کیایی سابق ساکن می شوند تا دوستداران کیایی را مهار کنند. از این رو برخی از تالشی ها در دژ ایلمیلی و پتک ساکن می گردند. آنان بعدها به همراه برخی از پتکی ها به دشت می آیند و تالش محله خود را بنا می گذارند. تالش محله دیگری نیز در منطقه شرقی رامسر ایجاد می کنند و برای آن که دو تالش محله از هم بازشناخته شود، تالش محله پتک به عنوان جدا سازی مطرح می شود. این گونه است که تالش محله فتوک یعنی کوی تالشی های ساکن محله پتک ایجاد می شود.

خواندمیر در تاریخ خویش به گالش های پتک اشاره ای کنایه ای دارد. آن گاه که هزار اسب به سوی تنکابن گریخت، امیر تنکابن به دستور تیمور در پی او آمد وی به سوی گیلان گریخت ولی در منطقه ای که از آن به جنهم دره یاد می کند به دست دو تن از گالش های می افتند و کشته می شوند. خواند میر می نویسد که علت قتل شاه هزار اسب جامه های گران بها و مال و اموالی بود که هزار اسب به همراه داشت.

به نظر می رسد که وی می خواست از باتلاق کناره کوه و دژ ایلمیلی بگریزد ولی به دام ایشان می افتد. اردوگاه کنونی در منطقه باتلاقی قرار داشت و زمین های آن بسیار پر آب بوده است از این رو حتی شالیکاری در حال حاضر با کمبود آب در جاهای دیگر به سختی امکان پذیر بوده است. هزار اسب در این دره کناره کوه ایلمیلی گرفتار و به دست گالشان کشته می شود.

پتک از شمال به کوه ایلمیلی از جنوب به دیسر و رنگه پشته و از شرق به تنگدره و توبن و از غرب به جنگ سر محدود می شده است.

پتک به دو بخش کهنه پتک و تازه پتک تقسیم می شود. در کهنه پتک دو بقعه آقا سید محمد و سیده فاطمه، جدای از هم و در فاصله معین در این روستا قرار دارد و مردم از دور و نزدیک به این بقعه به قصد زیارت جمع می شوند و وجوه نذری در آن می نهند.

در دوره خفقان پهلوی اول که انقعاد هر نوع مجالس وعظ و سوگواری ایام محرم ممنوع بود کسانی که شیفته عزای حسینی بودند بدان جا که به دور از دسترس ماموران بودند می رفتند و مجالس عزاداری برپا می کردند.

مردم تنگدره و لات محله رامسر برای این دو امامزاده احترام خاصی را قایل می شوند و هر ساله برای عزاداری به ویژه در ماه صفر به آن جا رفته و آش پخته و مجالس روضه برپا می دارند.

چند سال پیش در پی جاری شدن سیل چندین سکه طلا مربوط به عهد سامانیان ضرب نیشابور پیدا شد. آقای حاج محمد لاریجانی که یکی از آن سکه ها مشاهده کرده بود مشخصات آن را چنین بیان داشته است که در یک سوی سکه کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله و در سوی دیگر آن به خط کوفی کلماتی حک شده بود که مربوط به عهد امیر منصور سامانی ( چهارم هجری ) می شده است.

این ها نشان گر آن است که پتک از سابقه تاریخی برخوردار بوده و از گذشته های بسیار دور مسکونی بوده است. به نظر می رسد که دستکم از عصر نخست اسلامی مسکونی بوده است.

سخت سر

نام پیشین رامسر در دوره ناصری و قاجاریان سخت سر بود. هر چند که در میان گیلانیان آخوند محله از اشتهار بیش تری برخودار بوده است ولی کاربرد رسمی سخت سر حتی در نوشته ها و سفرنامه ها از جمله سفرنامه ناصری به چشم می خورد.

سید ظهیر الدین در دو کتاب ارزنده خود : تاریخ طبرستان و رویان و مازندران؛ و : تاریخ گیلان و دیلمستان ، بارها از این منطقه به سخت سر یاد می کند.

وی ضمن شرح حدود ولایت رستمدار از سخت سر یاد نمود و بیان می دارد که هزار اسب در سال 590 هجری قمری با ملک اردشیر پادشاه مازندران خلاف آغاز کرده و از ملاط ( رودسر) تا سخت سر را به ملاحده ( اسماعیلی ها) تسلیم نموده، سخت سر را حد غربی استندار( هزار اسب ، پادشاه رستمدار ) بر می شمارد.(تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ص 111)

گرمه رود سخت میان سال های 750 تا 769 هجری قمری حاکم نشین و مرکز ولایت تنکابن بود و سید رکابزن کیای حسنی، بر آن حکم می راند.( تاریخ گیلان و دیلمستان صص 17 و 18)

در همین سال ها بود که سیدعلی کیا ملاطی ، موسس سلسله سادات کیایی گیلان، قیام و شورش خود را علیه امرای رانکوه و لاهیجان از همین سخت سر آغاز کرد و به پیروزی رسید.( همان منبع باب دوم)

سید ظهیر الدین شرح مفصلی را در تاریخ گیلان و دیلمستان در این باره داده و بیش از ده بار از سخت سر و گرمه رود سخت سر و ولایت سخت سر سخن به میان می آورد.

بنابراین در اواسط قرن هشتم هجری قمری سخت دارای حکومت مستقل شد و سید رکابزن کیای حسنی آن را تختگاه خود قرار داد. در این زمان سفید تمیشه( سفید تمشک کنونی ) حد غربی سخت سر شد ولی به سال 769 هجری حکومت وی سرنگون شد و پسرش جانشین وی گردید و پس از آن که سادات کیایی را به حکومت لاهیجان رساند خود به دست ایشان سرنگون و حکومت وی برچیده شد.

از این رو ظهور و قیام سادات کیایی ملاطی که از سخت سر و به کمک و یاری دولت سید رکابزن انجام شد، خود عامل انقراض ایشان شد؛ چنان که دولت صفوی را که سادات کیایی لاهیجان به حکومت ایران رسانده بودند خود عامل انقراض آنان می شود.

سادات کیایی با پشتگرمی سید قوام الدین مرعشی حاکم وقت مازندران توانستند نخست بر گیلان شرقی که در آن زمان بیه پیش نام (یعنی قسمت شرقی سپید رود در مقابل بیه پس) تسلط یابند و با شکل گیری دولت کیایی در گیلان مرزهای آن تا نمک آبرود امتداد یابد و سخت سر به بیه پیش و ولایت ایشان منضم گردد و از سوی سادات کیایی حاکمانی بر آن تعیین گردد.( تاریخ گیلان و دیلمستان باب دوم)

علت نام گذاری

درباره علت نام گذاری آن خلافی نیست؛ زیرا همگان بر این نکته پافشاری دارند که نام گذاری این منطقه به سخت سر یا ستخته سر ارتباط تنگاتنگی با مساله محیط و بومی آن دارد. به این معنا که سخته چنان که در گویش محلی رامسر به کار می رود موضعی را گویند که گل آن چسبنده و از نوع گل رس و به صورت زمین نیمه باتلاقی باشد. در چنین زمینی با زحمت می توان رفت و آمد کرد. نمونه این گونه نام گذاری را می توان در باره مناطقی یافت که به نام لپاسر نامیده می شود؛ زیرا لپا به معنای زمین باتلاقی است که پا در آن فرو می رود. مناطقی در رامسر به نام لپاسر معروف است که می توان از لپاسر ایلمیلی (اردوگاه های کنونی رامسر) لپاسر رو به روی شهرداری رامسر و لپاسر جواهرده (سماموس) یاد کرد.

سر پسوند مکان است مانند رودسر و لپاسر و دریاسر؛ بنابراین سخت سر به معنای مکانی که به سختی می توان از آن گذر کرد.

در گذشته بخشی از اراضی میان نارنج بن و لپاسر رو به روی شهرداری رامسر به همین نام شهرت داشت و می گفتند که عبور و مرور از سخته سر دشوار بود و کم تر کسی پیدا می شد که از آن جا بگذرد و کفش وی در گل و لای باقی نماند و پاهایش گیر نکند.

در اسناد خطی متعلق به سده های یازدهم و دوازدهم ، سخته سر آمده است؛ بنابراین می توان گفت مرکز اولیه سخت سر همین حوالی بوده است.

تغییر سخت سر به رامسر

به موجب تصویب نامه هیات وزیران در شهریور سال 1314 هجری شمسی، نام سخت سر به رامسر تغییر یافت.( فرهنگ معین ج 5 ذیل واژه رامسر) به دستور رضا شاه پهلوی هتل ها و مراکز شهری و تفریحی ساخته و نخستین مدارس و کارخانه برق در بازار کهنه آخوندمحله بر پا شد.

وی کاخی در کنار آب گرم و هتل قدیم رامسر ساخت و عمارت های مجلل در آن بر پا نمود. شهری که بسیار باتلاقی و غیر قابل رفت و آمد بود به شکلی آبرومندانه در آمد به گونه ای به عنوان عروس شهرهای شمالی مشهور و نام دار شد. آب گرم های معدنی آن که هدر می رفت و بوی عفونت همه جا را برداشته شده بود به شکل حوضچه های قابل بهره برداری در آمد و امکانات رفاهی بسیاری در شهر ایجاد شد. ( کتاب اطلاعات در یک ربع قرن ص 119)

سخت سر در سال 1311 هجری شمسی وسعت چندانی نداشت و به نوشته سرزمین مردم ایران ( صفحه 231) یکی از بلوک تنکابن به شمار می آمد و مساحت کل آن یک فرسنگ و نیم و شمار ساکنانش 7413 نفر بوده است.

منطق فازي و ارباب حلقه‌ها

منطق فازي چيست؟
اشاره :

حتماً بارها شنيده‌ايد كه كامپيوتر از يك منطق صفر و يك تبعيت مي‌كند. در چارچوب اين منطق، چيزها يا درستند يا نادرست، وجود دارند يا ندارند. اما انيشتين مي‌گويد: <آن‌جايي كه قوانين رياضيات (كلاسيك) به واقعيات مربوط مي‌شوند، مطمئن نيستند و آنجا كه آن‌ها مطمئن هستند، نمي‌توانند به واقعيت اشاره داشته باشند.> هنگامي كه درباره درستي يا نادرستي پديده‌ها و اشيايي صحبت مي‌كنيم كه در دنياي واقعي با آن‌ها سروكار داريم، توصيف انيشتين تجسمي است از ناكارآمدي قوانين كلاسيك در علم رياضيات. از اين رو مي‌بينيم انديشه نسبيت شكل مي‌گيرد و توسعه مي‌يابد. در اين مقاله مي‌خواهيم به اختصار با منطق فازي آشنا شويم. منطقي كه دنيا را نه به صورت حقايق صفر و يكي، بلكه به صورت طيفي خاكستري از واقعيت‌ها مي‌بيند و در هوش مصنوعي كاربرد فراواني يافته ‌است.
کجا اتومبيل خود را پارک مي کنيد؟

تصور كنيد يك روز مطلع مي‌شويد، نمايشگاه پوشاكي در گوشه‌اي از شهر برپا شده است و تصميم مي‌گيريد، يك روز عصر به اتفاق خانواده سري به اين نمايشگاه بزنيد. چون محل نمايشگاه كمي دور است، از اتومبيل استفاده مي‌كنيد، اما وقتي به محل نمايشگاه مي‌رسيد، متوجه مي‌شويد كه عده زيادي به آنجا آمده‌اند و پاركينگ نمايشگاه تا چشم كار مي‌كند، پر شده است.
اما چون حوصله صرف وقت براي پيدا كردن محل ديگري جهت پارك اتومبيل نداريد، با خود مي‌گوييد: <هر طور شده بايد جاي پاركي در اين پاركينگ پيدا كنم.> سرانجام در گوشه‌اي از اين پاركينگ محلي را پيدا مي‌كنيد كه يك ماشين به طور كامل در آن جا نمي‌شود، اما با كمي اغماض مي‌شود يك ماشين را در آن جاي داد، هرچند كه اين ريسك وجود دارد كه فضاي عبور و مرور ديگر خودروها را تنگ كنيد و آن‌ها هنگام حركت به خودرو شما آسيب برسانند. اما به هرحال تصميم مي‌گيريد و ماشين خود را پارك مي‌كنيد.
بسيارخوب! اكنون بياييد بررسي كنيم شما دقيقاً چه كار كرديد؟ شما دنبال جاي توقف يك اتومبيل مي‌گشتيد. آيا پيدا كرديد؟ هم بله، هم نه. شما در ابتدا مي‌خواستيد ماشين را در جاي مناسبي پارك كنيد. آيا چنين عملي انجام داديد؟ از يك نظر بله، از يك ديدگاه نه. در مقايسه با وقت و انرژي لازم براي پيدا كردن يك مكان راحت براي توقف خودرو، شما جاي مناسبي پيدا كرديد. چون ممكن بود تا شب دنبال جا بگرديد و چنين جايي را پيدا نكنيد. اما از اين نظر كه اتومبيل را در جايي پارك كرديد كه فضاي كافي براي قرارگرفتن ماشين شما نداشت، نمي‌توان گفت جاي مناسبي است.
اگر به منطق كلاسيك در علم رياضيات مراجعه كنيم و اين پرسش را مطرح نماييم كه قبل از ورود به پاركينگ چند درصد احتمال مي‌داديد جايي براي پارك‌كردن پيدا كنيد، پاسخ بستگي به اين دارد كه واقعاً چه تعداد مكان مناسب (فضاي كافي) براي توقف خودروها در آنجا وجود داشت؟ اگر به حافظه خود رجوع كنيد، شايد به ياد بياوريد كه هنگام ورود به پاركينگ و چرخيدن در قسمت‌هاي مختلف آن، گاهي خودروهايي را مي‌ديديد كه طوري پارك كرده‌اند كه مكان يك و نيم خودرو را اشغال كرده‌اند. بعضي ديگر نيز كج و معوج پارك كرده بودند و اين فكر از ذهن شما چندبار گذشت كه اگر صاحب بعضي از اين خودروها درست پارك ‌كرده بودند، الان جاي خالي براي پارك كردن چندين ماشين ديگر هم وجود داشت.
به اين ترتيب علم رياضيات و آمار و احتمال در مواجهه با چنين شرايطي قادر به پاسخگويي نيست. اگر قرار بود بر اساس منطق صفر و يك يا باينري كامپيوتر، روباتي ساخته شود تا اتوميبل شما را در يك مكان مناسب پارك‌ كند، احتمالش كم بود. چنين روباتي به احتمال زياد ناكام از پاركينگ خارج مي‌شد. پس شما با چه منطقي توانستيد اتومبيل خود را پارك‌ كنيد؟ شما از منطق فازي استفاده كرديد.

پرفسور لطفي‌زاده مبدع نظريه منطق فازي

دنياي فازي

مي‌پرسم <هوا ابري است يا آفتابي؟> پاسخ مي‌دهي: نيمه‌ابري. مي‌پرسم <آيا همه آنچه كه ديروز به من گفتي، راست بود؟> پاسخ مي‌دهي: بيشتر آن حقيقت داشت. ما در زندگي روزمره بارها از منطق فازي استفاده مي‌كنيم.

واقعيت اين است كه دنياي صفر و يك، دنيايي انتزاعي و خيالي است. به ندرت پيش مي‌آيد موضوعي صددرصد درست يا صددرصد نادرست باشد؛ زيرا در دنياي واقعي در بسياري از مواقع، همه‌چيز منظم و مرتب سرجايش نيست.تئوري مجموعه‌هاي فازي و منطق فازي را اولين بار پرفسور لطفي‌زاده در رساله‌اي به نام <مجموعه‌هاي فازي - اطلاعات و كنترل> در سال 1965 معرفي نمود. از نخستين روز تولد انديشه فازي، بيش از چهل سال مي‌گذرد. در اين مدت نظريه فازي، چارچوب فكري و علمي جديدي را در محافل آكادميك و مهندسي معرفي نموده و ديدگاه دانشمندان را نسبت به كمّ و كيف دنياي اطراف ما تغيير داده است. منطق فازي جهان‌بيني بديع و واقع‌گرايانه‌اي است كه به اصلاح شالوده ‌منطق علمي و ذهني بشر كمك شاياني كرده‌است.

کاربردهاي منطق فازي
منطق فازي كاربردهاي متعددي دارد. ساده‌ترين نمونه يك سيستم كنترل دما يا ترموستات است كه بر اساس قوانين فازي كار مي‌كند. سال‌هاست كه از منطق فازي براي كنترل دماي آب يا ميزان كدرشدن آبي كه لباس‌ها در آن شسته شده‌اند در ساختمان اغلب ماشين‌هاي لباسشويي استفاده مي‌شود.
امروزه ماشين‌هاي ظرفشويي و بسياري از ديگر لوازم خانگي نيز از اين تكنيك استفاده مي‌كنند. منطق فازي در صنعت خودروسازي نيز كاربردهاي فرواني دارد. مثلاً سيستم ترمز و ABS در برخي از خودروها از منطق فازي استفاده مي‌كند. يكي از معروف‌ترين نمونه‌هاي به‌كارگيري منطق فازي در سيستم‌هاي ترابري جهان، شبكه مونوريل (قطار تك ريل) توكيو در ژاپن است. ساير سيستم‌هاي حركتي و جابه‌جايي بار، مثل آسانسورها نيز از منطق فازي استفاده مي‌كنند.
سيستم‌هاي تهويه هوا نيز به وفور منطق فازي را به‌كار مي‌گيرند. از منطق فازي در سيستم‌هاي پردازش تصوير نيز استفاده مي‌شود. يك نمونه از اين نوع كاربردها را مي‌توانيد در سيستم‌هاي <تشخيص لبه و مرز> اجسام و تصاوير(3) مشاهده كنيد كه در روباتيك نيز كاربردهايي دارد. به طور كلي خيلي از مواقع در ساختمان سيستم‌هاي تشخيص الگوها (Pattern Recognition) مثل سيستم‌هاي تشخيص گفتار و پردازش تصوير از منطق فازي استفاده مي‌شود.
منطق فازي و هوش منصوعي
جالب‌ترين كاربرد منطق فازي، تفسيري است كه اين علم از ساختار تصميم‌گيري‌هاي موجودات هوشمند، و در راس آن‌ها، هوش انساني، به دست مي‌دهد.

شايد يكي از جالب‌ترين كاربردهاي منطق فازي هوش مصنوعي در بازي‌هاي رايانه‌اي و جلوه‌هاي ويژه سينمايي باشد. فيلم ارباب حلقه‌ها را بخاطر بياوريد.شايد اگر بگوييم ارباب حلقه‌ها فيلمي تقريبا مجازي است، سخني به گزاف نگفته باشيم. بيشتر قسمت‌هاي اين فيلم اساسا درون کامپيوتر خلق شده‌اند و واقعيت خارجي ندارند.کارگردان فيلم نزد يک متخصص جلوه‌هاي ويژه رفت و از او خواست که نرم‌افزاري بسازد که بتواند 70 هزار سوار کار زره‌پوش در حال حرکت را همچنان که به کشتار و خونريزي مشغولند، شبيه سازي کند.

فيلم ارباب حلقه ها

در اين برنامه متخصصان كامپيوتر و انيميشن ابتدا موجوداتي را به صورت الگو ايجاد كرده بودند و سپس به كمك منطق فازي مصداق‌هايي تصادفي از اين موجودات خيالي پديدآورده بودند كه حركات تصادفي - اما از پيش تعريف شده‌اي ‌-‌ در اعضاي بدن خود داشتند.
اين موجودات در حقيقت داراي نوعي هوش مصنوعي بودند و مي‌توانستند براي نحوه حركت دادن اعضاي بدن خود تصميم بگيرند. در عين حال تمام موجوداتي كه در يك لشكر به سويي مي‌تاختند يا با دشمني مي‌جنگيدند، از جهت حركت يكساني برخودار بودند و به سوي يك هدف مشخص حمله مي‌كردند.
اين ساختار كاملا‌ً پيچيده و هوشمند به فيلمسازان اجازه داده بود كه اين موجودات افسانه‌اي را در دنياي مجازي كامپيوتر به حال خود رها كنند تا به سوي دشمنان حمله كنند و اين همه بي‌ترديد بدون بهره‌گيري از منطق فازي امكان‌پذير نبود.
شركت Massive Software كه به دليل به‌كارگيري منطق فازي براي ايجاد هوش‌مصنوعي در طراحي لشكريان فيلم‌ ارباب حلقه‌ها برنده جايزه اسكار شد، بعداً اين تكنيك را در فيلم‌هاي ديگري همچون I.Robot و King Kong نيز به‌كار برد. استفاده از منطق فازي براي هوشمند‌كردن موجودات نرم‌افزاري تنها گونه‌اي از كاربردهاي اين نظريه در هوش‌مصنوعي است. منطق فازي در هوشمند ساختن روبات‌هاي سخت‌افزاري نيز كاربردهاي زيادي دارد.

مفهوم قرآني عمل صالح
عمل صالح به معناي كار راست ، درست و نيكو است. اگر ميان دو نفر اختلاف شود برطرف كردن اختلاف و دشمني را كه راست كردن ميان آن دو است ، صلح مي گويند.
عمل صالح يعني هر كار درست و نيكو ، مفهومي است كه مصاديق بسياري دارد . در قرآن اين تركيب ، در اصطلاح خاصي به كار رفته و از جايگاه ويژه اي نيز برخوردار است. اگر اسلام را در دو مولفه اصلي و اساسي بخواهيم تعريف و تحديد كنيم يكي از دو مولفه اصلي را شكل خواهد داد. به اين معنا كه اسلام بر دو مولفه اصلي ايمان به حق و عمل صالح شكل مي گيرد. مسلمان و مومن كسي است كه دردل به حق ايمان و باور داشته باشد و در عمل كارهاي درست و نيكو انجام دهد. از اين رو ، ايمان توحيدي و عمل صالح را دو بال پرواز انسانيت دانسته اند و قرآن عمل صالح را در كنار كلمه طيب ( حق) به عنوان بالابر ياد مي كند.(فاطر آيه 10) و تنها كساني را رستگار و موفق مي شمارد كه توانسته اند داراي ايمان و عمل صالح اند و غير ايشان كساني هستند كه از سرمايه اصلي زيان داده اند و جزو زيانكاران و اهل خسران مي باشند. ( عصر آيات 2 و3).
پرسش اين است كه كدام مصاديق را قرآن به عنوان عمل صالح ستوده و آن را مورد توجه و اهتمام قرار داده است؟ قرآن براي عمل صالح مصاديق بسياري را ذكر مي كند كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.
در سوره توبه آيه 120 و 121 به صورت كلي و جزيي به برخي از مصاديق عمل صالح اشاره مي كند و مي فرمايد: در راه خدا هيچ تشنگي به آن ها چيره نشود يا به رنج و سختي نيفتند يا به گرسنگي دچار نگردند يا گامي كه كافران را خشمگين سازد بر ندارند يا به دشمن ( حربي) دستبردي نزنند ، مگر آن كه عمل صالحي برايشان نوشته شود ، كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمي سازد؛ و هيچ مالي چه اندك و چه بسيار هزينه نكنند و از هيچ وادي و سرزميني نگذرند مگر آن كه به حساب ايشان نوشته شود تا خدا پاداششان دهد؛ چون پاداش نيكوترين كاري كه مي كرده اند.
در اين آيات به موارد و مصاديق چندي اشاره شده است كه مصداق كلي و جزيي عمل صالح است. در همه اين ها آن چه شرط اساسي و كليدي است در راه خدا بودن عمل صالح و نيكو است. اگر انفاق و بذل و بخشش كم و بيشي صورت پذيرد و يا سختي و رنج هاي بسياري تحمل شود و كارهاي نيكويي ديگري انجام گيرد كه نيت خدايي و قصد الهي در آن نباشد اين كار نيكو و درست فرد همانند كار كسي است كه بخواهد با يك بال پرواز كند كه چنين چيزي غير ممكن و ناشدني است.
چنان كه ايمان بدون عمل صالح نيز امكان پرواز را از فرد مي گيرد. در آيات قرآن در همه موارد به شرطيت هر دو اشاره شده است و هر گاه سخني از رستگاري و رهايي از آتش دوزخ مي شود به ايمان و عمل صالح اشاره مي شود. در بيش از 70 آيه به اين مساله توجه داده شده است كه بدون تحقق هردو ( ايمان و عمل صالح ) رستگاري مفهومي نخواهد داشت.( نگاه كنيد واژگان ايمان و عمل صالح)
از سوي ديگر مومنان واقعي را كساني مي شمارد كه نه تنها خود اين گونه هستند ، بلكه ديگران را به ايمان و عمل صالح مي خوانند و سفارش مي كنند. در حقيقت بر جنبه اجتماعي اسلام تاكيد مي شود. به يك معنا اسلام ديني است كه تنها به نجات فرد نمي انديشد بلكه نجات جامعه نيز يكي از مهم ترين مقاصد و اهداف آن را تشكيل مي دهد. از اين روست كه امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يكي از اعمال صالح در قرآن مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است.
اين روش و شيوه قرآن نشان مي دهد كه اسلام نه تنها به نجات افراد بلكه جوامع بشري مي انديشد. رهايي و نجات و رستگاري فرد هر چند مهم است ولي اين مهم جز به فراهم شدن جامعه صالح و امت درستكار تحقق نمي يابد. فرد اگر خود را برهاند و به جامعه توجه نداشته باشد نمي توان مطمئن شود كه در آينده دچار گرفتاري نخواهد شد. رهايي فردي به ويژه در جوامع امروزي به رستگاري و رهايي جامعه بستگي دارد.
به سخني ديگر در اسلام از عارف هر چند تمجيد و تجليل مي شود ولي مقام عالم عامل بسيار بلند و رفيع است كه دست هيچ عارفي بدان جا نمي رسد. عارف در راه نجات خود مي كوشد و عالم هم به فكر خويش و هم ديگران است. عالم كسي است كه امتي را نجات مي بخشد.
از اين روست كه در اسلام نجات و راستگاري را به كساني وعده مي دهد كه به اين مساله توجه داشته باشند. يعني هم خود داراي ايمان و عمل صالح باشند و هم ديگران را بدان بخوانند و سفارش كنند ( سوره عصر )
امام حسين (ع) به عنوان نمونه قرآني و تجسم عيني بينش و نگرش و منش قرآني از چنين خصلت و روشي برخوردار بود . از اين رو مي كوشد تا پس از رهايي و رستگاري خود نقش و وظيفه اجتماعي خود را به پايان برساند.
امروز وظيفه همگاني ماست كه به مساله امر به معروف و سفارش ديگران به ايمان و عمل صالح توجه داشته باشيم و ديگران را به حق و عمل صالح بخوانيم . وظيفه قرآني و تنها راه نجات و رستگاري ما آن است كه به هر دو بخش توجه كنيم : هم به ايمان و عمل صالح فردي و هم سفارش ديگران به آن . كاري كه بسيار سخت و دشوار است. سر كوفت ها و به توچه ها ي بسيار دارد و ممكن است مانند آن بسيجي براي همين وظيفه اجتماعي در پاركي جان عزيز در راهش قرباني نماييم.